توضیحات
جملهای به نقل از یکی از اندیشمندان:
«در پس هر سردرگمی، وضوحی نهفته است»
اما یعنی چه
چطور میشود!
معنای این پارادوکس چیست!
روان انسان بخش عظیمیست که به راحتی برایمان قابل فهم نیست، اگر بهش توجه نکنیم.
اما چطور
یکی از حالاتی که میتواند هر فرد را آشفته و سردرگم کند، اضطراب است، که اگر مبهم و ناشناخته هم باشد، مزید بر علت میشود
اما همیشه احساساتی و هیجانهایی در پس این اضطرابها نهفتهاند
در واقع احساسات ما کمی چموش هستند، و به راحتی وقتی دچار اضطراب بشویم احساساتمان مثل ماهی سر میخورند و برای پیدا کردنشان گیج و سردرگم میشویم.
پس بدان آنچه سردرگمت میکند اضطراب و آشفتگیات است و آنچه به وضوح در پس همهی اینهاست، همان احساسات خوشایند و ناخوشایند توست.
اما خبر خوش آن است که از اضطرابت نترس.
اضطراب تو زبان احساسات توست.
احساساتت را چون طفلی شیرخوار در نظر بگیر که تکلم ندارد، اما گرسنه است و نیازمند تغذیه از آغوش و سینهی مادر
پس گریه میکند و اگر مادر هنوز تجربهی کافی درک زبان غیرمستقیم طفلش را نداشته باشد، طفل دیگر گریه نمیکند و جیغ میکشد تا بالاخره مادر بفهمد طفلش گرسنه است.
پس اضطراب، زبان احساسات ماست، بهش توجه کنیم، ببینیم کجای بدنمان لمسش میکنیم، تا به وضوح درکش کنیم و آرام شویم.
لازمهی آرامش توجه به خودمان است
برگزارکننده

کلینیک مددکاری آریا *
یاد بگیریم که با هم زندگی کنیم