وقتی که خیلی بچه بودم و میدیدم خونه ما غمگینه و خونه همسایه مون شاد، دلم میخواست مثل پرین یه کالسکه داشتم یا مثل هاکل برفین یه کلک، که سوار شیم و بریم برسیم به یه سرزمینی که همه توش شاد هستن. بزرگ که شدم به این فکر افتادم که خودم این سرزمین رو بسازم
سرزمینی که توش همه ی آدم ها باید خوشهال باشن، و مشکل یه نفر، مشکل همه باشه و کل اهالی برای حل اون مشکل تلاش کنن. ازطرف دیگه، همه آدم هاش با اراده و مصمم باشن، و قدرتمندانه به سمت هدفشون حرکت کنن و به آرزوهاشون برسن
این شد که سرزمین چراغا رو تاسیس کردم، تا به کمک علم نوروساینس کمک کنم آدمها از مغزشون یه فرمانده قدرتمند بسازن و با پذیرش قانونِ " چراغ هم باشیم" در جهت رشد خودشون و سایر اهالی، با سبکی متفاوت زندگیشون رو شروع کنن.
امیدوارم شما هم به اهالی سرزمین چراغا بپیوندید