چی شد که مارکتینگ کمپ به وجود اومد؟
داستان از اونجایی شروع شد که ما دنیا اومدیم! از همون اول سعی کردیم حرف بزنیم ولی نمیدونیم چرا نمیشد، آخه حوصلمون سر رفته بود از خوردن و خوابیدن و ادا اطواری که بزرگترا در میاوردن تا بخندیم!! مشتاق کشف کردن و دونستن بودیم و این اشتیاق تا الان به همون شدت ادامه داره. (البته که تو این مسیر خیلی بلاها سرمون اومده، ولی کشف دنیا ارزشش رو داشته)
بزرگتر که شدیم فهمیدیم باید بهای خیلی سنگینی برای این دونستن بدیم، باید ساعتها روی نیمکتهای چوبی مینشستیم و به مطالبی که سعی داشتن به زور به خوردمون بدن گوش کنیم. شاید باورتون نشه ولی حتی توی خونه هم مجبور بودیم مثل طوطی درسهارو حفظ کنیم تا نمره خوب بگیریم! فکر میکردیم اگه بریم دانشگاه از دست به زور یادگرفتن و حفظ کردن راحت میشیم ولی زهی تصور باطل زهی خیال محال!!
بالاخره صبرمون سر اومد و خسته شدیم از ندونستن. پس رفتیم دنبال کشف کردن! جاهای مختلفی برای یادگیری وجود داشت ولی یا خیلی زمانبر بودن یا هزینه خیلی زیادی داشتن یا مطالبی میگفتن که پدربزرگامون تو مکتبخونه یاد میگرفتن!
پس دست به کار شدیم و یه سری کمپ باحال راه انداختیم که نه زمانبر باشه نه خسته کننده! هزینش هم به جیبمون بخوره. دور هم جمع میشیم، تیم تشکیل میدیم و استادای خفن میان بهمون کلی مطلب یاد میدن و از تجربیاتشون میگن و به ما کمک میکنن تا این مطالب رو روی پروژه واقعی پیاده کنیم.
هم دوستای جدید پیدا میکنیم و کار تیمی رو یاد میگیریم، هم بدون اتلاف وقت مطالبی که به دردمون میخوره رو عملی یاد میگیریم.
اگه دوست دارین به شنیدین مطالب تکراری تو هر محفل خاتمه بدین، منتظرتونیم.
اگه شما هم مثل ما عاشق این کمپ شدین، منتظرتونیم...